کتابخانه عمومی علامه طباطبایی وردنجان

کتابخانه عمومی علامه طباطبایی وردنجان

معرفت در این کتابخانه رایگان است...لطفا بی چنته وارد نشوید...
کتابخانه عمومی علامه طباطبایی وردنجان

کتابخانه عمومی علامه طباطبایی وردنجان

معرفت در این کتابخانه رایگان است...لطفا بی چنته وارد نشوید...

روایت...

مردی به زیارت می رفت.جوانمرد به او رسید و پرسید  کجا می روی ؟

مرد گفت : به زیارت می روم ، به دیاری.

جوانمرد گفت :  چه می خواهی و چه طلب می کنی از زیارت؟

مرد گفت : خدا را طلب می کنم .

جوانمرد گفت : خـــدای دیار خود را چه کرده ای که به دیار دیگر در طلبش

می روی ؟

پیامبر ، ما را گفت : علم را به چین اگر باشد ، جستجو کنید اما نگفت برای

جستجوی خدا نیز باید به جائی رفت .

جوانمرد می رفت و با خود می گفت : مردم ، خدا را در مسجد می جویند ،

ما هر جا که هستیم مسجد است . مردم ، مبــارکی را در رمضــان می یابند

و ما ماههایمـان همه رمضــان است ، مردم ، عیــدشان آدینه است و ما هر

روزمان عید و آدینه است .


*****


"شراره ای بر جــامه ی مرد نانوا افتاده بود.بی تاب شده بود و تقلا می کرد تا

خاموشش کند.

جوانمردی از آن حـــــوالی می گذشت ، نانــــوا و تقلایش را دید. آهی کشید و

ایستاد و  به درد گفت: افسوس ! سالهاست که آتش خودخواهی و آتش حسد

و آتش ریا در دلمان افتاده است و هیچ تقلا نمی کنیم که خاموشش کنیم.                                         

این شراره ، جامه مان را خواهد سوخت .                                                    

آن آتش اما جانمان را می سوزاند ؛ جانمان و ایمانمان را . "*   



برگرفته از کتاب" جوانمرد نام دیگر تو" عرفان نظرآهاری


نظرات 1 + ارسال نظر
M.S & A.T سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 13:55

سلاااااااام....
بالاخره یه دستی به سر این وبلاگ بیچاره بکشینا!!!


وبلااااااگ از این به روزتر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.